زندگیکردن مهارتهایی را میطلبد که اندوختن آنها هیچگاه پایانی ندارد و آموختن آنها تنها با زندگی در دنیای واقعی ممکن است. یکی از این مهارتها توان آرامشیابی است، یعنی قابلیت بازتولید قوای جسمی و روانیکه در طول شبانه روز در برخورد با استرسهای مختلف از مقدار کارائی آنها کاسته میشود.
خلاصهای درباره استرس
استرس پدیدهای خاص زمان ما نیست. استرس که معناهای مختلفی دارد (تنش, فشار, اضطراب, نگرانی و فشار روحی) در واقع به عکسالعملهایی گفته میشود که موجودات زنده هنگام روبرو شدن با تغییراتی که تعادل درونی آنها را برهم میزنند همیشه از خود نشان میدادند. این عکسالعملها بسیار متفاوت هستند و بروز بیرونی آنها میتواند به شکل ترسیدن و به وحشت افتادن و یا به شکل رفتارهای عصبانیت و خشم ظاهر شود. هنگام استرس قلب تندتند میزند، آدم به نفس تنگه میافتد، عضلات بدن سخت میشوند، انسان احساس گرگرفتگی میکند یا بدنش یخ میکند، رنگ و روی انسان بشدت سرخ میشود و یا بسیار رنگپریده به نظر میرسد، احساس گریه میکند یا بغض گلویش را میگیرد و به گریه میافتد، دستپاچه میشود، احساس جاری شدن ادرار میکند یا مدام باید به توالت برود، دهانش خشک میشود، ممکن است در ناحیه شکم احساس درد بکند، حرکات بدنیاش حالت خشک پیدا میکنند و غیره. همه این تغییرات به خاطر فعال شدن سیستمی در بدن اتفاق میافتد که به آن سیستم استرس میگویند و این سیستم بدنبال ترشح هورمون آدرنالین و نورآدرنالین در خون فعال میشود.
اگرچه استرس بعنوان یک سیستم واکنش نسبت به چیزهایی که ارگانیسم را تهدید میکنند، اولین بار در دهه شصت قرن گذشته میلادی توسط فیزیولوپیست کانادایی بنام هانس سلیه مطرح شد ولی حتی انسانها (و کلا جانداران) همیشه این واکنش را نشان میدادند و اساسا هیچ موجود زندهای بدون استرس قادر به ادامه زندگی نبوده و نیست. سیستم استرس در موجودات زنده وظایف ویژهای را بعهده دارد که از مهمترین آنها بالابردن سطح هوشیاری و توجه نسبت به تغییرات است. بدون استرس اساسا هیچ موجودی توان یادگیری ندارد و نمیتواند نسبت به تغییرات پیرامون خود واکنش نشان دهد. مثلا بدون سیستم استرس موجود زنده نمیتواند در مواجه با خطر مکانیسم حمله و یا فرار را بکار بگیرد.
نه تنها هنگام برهم خوردن تعادل دنیای بیرون بلکه هنگام بهم خوردن تعادل دنیای درون نیز موجود زنده زنجیرهای از واکنشهای مختلفی را که آنها را استرس مینامیم نشان میدهد. مثلا زمانی که میکروبی وارد بدن میشود و بدن برای مقابله با آن در کارکرد طبیعی خود تغییراتی را میدهد تا بتواند با آن میکروب مقابله کند (و بعنوان نشانه بیرونی مثلا تب میکند) دچار استرس میشود.
استرسهای کوچک جسمی را هم باید در این راستا دید. چرا وقتی میخواهید استراحت کنید چشم خود را میبندید و چرا با چشم باز نمیشود استراحت کرد؟
برای مثال همانطور که نشستهاید حواس خود را متوجه بدن خود کنید و حسهایی را که در تمام اندامتان در جریان است «لمس» کنید. بعد برای دودقیقه چشمان خود را ببندید و اینبار با چشمهای بسته حواس خود را متوجه تمام اندام خود کنید. وقتی دوباره چشمهای خود را باز کردید تغییراتی را در نوع حس خود نسبت به اندام خود حس خواهید کرد. یعنی با بستن چشمها از رسیدن سائقهای نور به مغز جلوگیری کردهاید. حالا که دوباره این سائقها از طریق چشمها به مغز میرسند تعادل قبلی بهم میخورد و چنین احساسی نیز بوجود میآید.
اما این نوع استرس خفیف بقدری عادی است که ما بشدت به آن عادت کردهایم. ولی معنای آن برای فعال کردن سیستم استرس همان است که برای استرسهای بزرگ.
اگر استرس را فقط در مورد انسان مد نظر قرار دهیم میتوان دید که پیشآمدهای مختلفی با درجه استرس متفاوت از یکدیگر همواره تعادل درونی انسان را برهم میزنند. مثلا طبق برآوردهای تحقیقات مختلف در تمام دنیا مرگ همسر و یا از دست دادن فردی دلبند از درجه استرس بسیار بالایی برخوردار است (و به درجات خفیفتر وقایعی مانند طلاق، دوری از همسر، آسیب یا بیماری خاص، از دست دادن محل کار، بارداری، مشکلات مالی، تغییر محل زندگی، تغییر عادات غذا و خواب، جشن عید، عروسی، و غیره). معمولا انسان قارد است با این سطح از استرسهای این چنینی نیز در عرض زمان محدودی به نوعی کنار بیاید و دوباره حالتی از تعادل را در درون خود برقرار کند. برای اینکار نیز هر انسانی از یک سری امکانات روانی، جسمی و فرهنگی برخوردار است که با کمک آنها میتواند رفتهرفته استرسهای ناشی از این اتفاقات را تغییر دهد. در این موارد اگر فشارهای ناشی از این وقایع در عرض زمان محدودی بر طرف نشوند و فرد نتواند به یک نوع تعادل جدید دست پیدا کند استفاده از کمک تخصصی اجتناب ناپذیر است.
پیشآمدهایی نیز وجود دارند که باید حساب آنها از بشدت از پیشآمدهای دیگر جدا کرد و بندرت انسان میتواند بار آنرا تحمل و یا اثرات آنرا بدون به خطرافتادن جدی سلامتی خود تغییر دهد، مانند شاهد مرگ یکی از عزیزان بودن، مواجه شدن با خطر جانی، زندانی و شکنجه شدن، مورد تجاوز قراگرفتن و غیره. در این مواقع استرسهای شدیدی که در اثر این پیشآمدها بوجود میآیند اثرات زیادی برجای میگذارند و سلامتی انسان را بنحو غیرقابل جبرانی به خطر میاندازند (که میتوانند به تراوماهای روانی منجر شوند). این موضوع را میتوان در این مثال بیشتر توضیح داد: هر کسی که از بلندی یک متری پایین بپرد حداقل قدری پاهایش درد میگیرند. اگر از بلندی دو متری پایین بپرد درد بیشتری را تجربه میکند و زمانی را لازم دارد تا دوباره به حالت بدون درد برگردد. ولی اگر از چهارمتری و دهمتری پایین بپرد فقط درد نحواهد داشت بلکه پپاهایش صدمه دیده و میشکنند.
استرس روانی حاصل واکنش درونی فرد است در روبرو شدن با پیشآمدها
استرس آن پیشآمدی نیست که در بیرون اتفاق میافتد. برای اینکه یک پیشآمد تبدیل به استرس روانی بشود فاکتورهای دیگری را هم لازم دارد. میزان وجود این فاکتورها همچنین تعیین میکنند که حد و اندازه آن استرس چقدر باشد.
یکی از مهمترین فاکتورها نوع تلقی فرد از قابل کنترل بودن و یا غیر قابل کنترل بودن آن پیشآمد است.
فرد اول: هفته دیگر امتحان دارم. تا به امروز هیچ کاری برای آن نکردم و در این مدت باقیمانده هم کاری نمیتوانم بکنم.
فرد دوم: هفته دیگر امتحان دارم. تا به امروز هیچ کاری برای آن نکردم. باید از این هفته به بهترین نحو استفاده کنم.
دومین فاکتور تعیینکننده برخوردار بودن از مهارتهای کارآمد و اعتماد فرد به آن مهارتها برای روبرو شدن با پیشآمدها است.
فرد اول: ممکن نیست در امتحان موفق بشوم و زندگی آیندهام دیگر خراب شدهاست.
فرد دوم: وقتم بسیار کم است. باید زمانی را که دارم تقسیم کنم، مطالب اساسی را از مطالب متفرقه سوا کنم، آنها را بخش بخش کنم و در هر نوبت بخشی از مطالبی را که برای امتحان لازم دارم بخوانم و در انتها نیز آنچه را که یاد گرفتهام یکبار مرور کنم.
هر کدام از این دو فاکتور تعیین میکنند که فرد با آن پیشآمد چگونه روبرو شود و اساسا چه حدی از استرس را تجربه کند. مشخص است که شدت استرس برای فرد دوم بسیار کمتر خواهد بود، زیرا این پیشآمد برای این فرد غیر قابل کنترل نیست. طبیعی است که نتیجهای که فرد از این راه کسب میکند بر نوع عکسالعمل وی در مواقع مشابه بعدی تاثیر جدی خواهند گذارد.
در اینجا اساسا موضوع مثبت دیدن چیزها مطرح نیست. هیچ فردی که در روبرو شدن با پیشامدها مانند فرد اول در مثال بالا عکسالعمل نشان میدهد را نمیتوان با گفتن این پند عامیانه تغییر داد که «چیزها را مثبت ببین همه چیز بهتر میشود». اگر چیزی بعنوان مثبت دیدن و منفی دیدن معنا داشتهباشد هم نمیتوان آنرا با پند و اندرز بوجود آورد. موضوع اساسی در این راه نوع تجربههای تاکنونی فرد در زندگی اوست. یعنی تاکنون به چه شکلی این پیشآمدها و خود را تجربه کردهاست. اگر فرد منفیبین تغییر میکند به این دلیل است که امکان تجربههای دیگری را پیدا کردهاست و اگر فرد مثبتبین به فردی منفیباف تبدیل میشود نیز به حکم تجربههایی متفاوتی است که شروع به انجام آنها کردهاست. میتوان راه و شرایط تجربه کردن چیزها را به نوعی تغییر داد (که همراه با آنکار فرد در این راه رفتهرفته تغییر میکند) ولی هرگز نمیتوان با خیال مثبتبین شدن انتظار تغییری را داشت.
تمرینهای آرامشیابی
در دنیای مدرن سرعت تغییر چیزها شدید شدهاست و انسان در عرض زمان کوتاهی در معرض تغییرات مختلف قرار دارد: تنوع شدید دیدنیها، شنیدنیها و ... در این حال زمان کمتری برای بودن با خود و تجربه هوشیار لحظههای زندگی باقی میماند. در این حال هر کسی نیاز به رابطه بیشتر با خود دارد. البته این نیاز نیز چیز تازهای نیست و در بسیاری از فرهنگها از زمانهای بسیار دور راههایی برای این نوع «با خودخلوتکردنها» بوجود آمدهاند (مثل مدیتاتسیون و یا ذن در بودیسم که نشاندهنده وجود این نیاز در گذشته هستند) . آرامشیابی نقطه مقابل فشار است و این دو، دو کفه یک ترازو را میسازند. همانطوری که هیچ آدم زندهای نمیتواند دائم در معرض فشار باشد و از آن صدمه نبیند، هیچ کس نیز نمیتواند دائم در آرامش بسر ببرد و سالم باشد. موضوع اساسی در این میان تعادلی است که باید هر زمان بین این دو کفه ترازو برقرار شود تا اگر فشار زیاد شد قابل کنترل باشد و در عین حال آرامش نیز آنقدر زیاد نشود که انسان به خلسه فرو برود.
دو شیوه آرامشیابی (تمرینات آتوگین و تمدد عضلات) که در این سایت معرفی شدهاند را میتوان نوع سازماندادهشده و تکاملدادهشده روشهایی دانست که تاکنون نیز در فرهنگهای مختلف (بخصوص فرهنگهای شرق) وجود داشتهاند. این شیوهها که ابتدا برای کارهای درمانی در غرب درست شدهاند رفتهرفته در زمینههای غیر درمانی نیز رشد وسیعی یافتهاند و با تغییراتی که در آنها بوجود آمده میتوان از آنها برای آرامشیابی و بعضا پیشگیری اختلالات روانی و جسمی استفاده کرد.
طبیعی است تمرینهایی که در اینجا معرفی شدهاند از نوعی که در کارهای بالینی در رواندرمانی بکار میروند متفاوت هستند. مهمترین تفاوت آنها در این است که این تکنیکها در رواندرمانی در چهارچوب یک برنامه درمانی (ترکیبی از شیوهها و تکنیکهای دیگر برای مشکلات خاص فرد مراجعهکننده) اجرا میشوند و مثلا از آنها برای آمادهسازی فرد برای ازبین بردن ترس، اضطراب، افسردگی و اختلالهای روانتنی استفاده میشود. نقش اصلی این شیوهها در رواندرمانی این است که در مدتی کوتاه سطح هیجانها و احساسات مزاحم را کم کرد تا مراجعهکننده توسط کنترلی که بر هیجانهای خود پیدا میکند آماده بکارگیری اقدامات درمانی دیگر برای فارق شدن بر مشکلاتش بشود؛ طبیعی است که برای اینکار باید به متخصص رواندرمانی مراجعه کرد و تمام تمرینهایی که در بازار ارائه میشوند جنبه عمومی دارند.
این تمرینها در کل امکانات مختلفی را برای در کنترل قراردادن حالات روانی و جسمی فراهم میآورند و فرد با آموختن آنها میتواند در مواقع لازم کنترلهای سالم خود را بر حالات خود اعمال کند. علاوه بر اینها توسط این تمرینات قدرت تمرکز نیز افزایش مییابد و فرد با کسب توان تشخیص چیزهای مهم از چیزهای کمتر مهم قادر میشود تا نیروی خود را بر چیزهای مهم متمرکز کند و بارآوری خود را در آن کارها بیشتر کند.
چرا دیگران با شما بدرفتاری میکنند؟! |
شما دوست دارید دیگران چگونه با شمار رفتار کنند؟ به نظرتان میرسد رفتار آنها با شما چگونه است؟ آیا فکر میکنید در بسیاری از مواقع به شما احترام نمیگذارند و برایتان ارزش قائل نیستند؟ بدون اینکه نظر شما را بپرسند برنامهریزی میکنند و شما را کم اهمیت جلوه میدهند و...
شما دوست دارید دیگران چگونه با شمار رفتار کنند؟ به نظرتان میرسد رفتار آنها با شما چگونه است؟ آیا فکر میکنید در بسیاری از مواقع به شما احترام نمیگذارند و برایتان ارزش قائل نیستند؟ بدون اینکه نظر شما را بپرسند برنامهریزی میکنند و شما را کم اهمیت جلوه میدهند و... بسیاری از ما بارها در این موقعیتها قرارگرفتهایم و شروع به سرزنش دیگران کردهایم که چرا قدر ما را نمیدانند و آنگونه که سزاوار ماست، با ما رفتار نمیکنند؟! اما بهتر است بدانید مردم با شما آنگونه رفتار میکنند که شما از آنها میخواهید! بنابراین اگر حس میکنید دیگران از شما سوءاستفاده میکنند و رفتار درستی با شما ندارند، نگاهی به رفتار خود بیندازید و از خود بپرسید چرا به دیگران اجازه دادهاید که با شما چنین رفتاری بکنند ولی اگر هم بخواهید دائم افراد دیگر را مقصر بدانید و خودتان را تغییر ندهید، با مشکلات بیشتری مواجه میشوید و خودتان را درمانده و ناتوان احساس میکنید. رفتار دیگران هنگامی که به دیگران نشان میدهید چه چیزی برایتان قابل تحمل است، به آنها میگویید رفتارشان باید با شما چگونه باشد. اگر رفتاری را برای مدتی طولانی تحمل کنید این پیام را به طرف مقابل خود میدهید که پذیرای آن رفتار هستید. اما اگر به دیگران نشان دهید که هیچ نوع سوءرفتاری را تحمل نخواهید کرد و قاطعانه نیز سر حرف خود بایستید، سوءاستفادهکنندگان هم متوجه میشوند و میفهمند که نمیتوانند هرطور بخواهند با شما رفتار کنند اما اگر دریابند مخالفتهای شما چندان هم قاطع و جدی نیست و به نوعی حاضر به پذیرش سلطه آنها هستید، در آن صورت هرگونه بخواهند با شما رفتار میکنند. بنابراین بهتر است قاطعانه موضع خود را برای دیگران مشخص کنید؛ طوری که آنها اجازه هیچ سوءرفتاری نداشته باشند. به اولین باری که همسر، دوستیا یکی از اعضای خانواده با شما بدرفتاری کرد فکر کنید. مثلا صدایش را بلند کرد، بیجهت به شما بیاعتنایی کرد، عصبانی شد یا کارهایی موجب خشم و ناراحتی شما شد. حالا ببینید اگر به جای تسلیم شدن و ترسیدن، قاطعانه برخورد میکردید، آیا این رفتار اشتباه بازهم تکرار میشد؟ داشتن رفتار قاطعانه باعث میشود که اجازه ندهید دیگران هر طور میخواهند با شما رفتار کنند. شما چه از خود ناتوانی نشان دادهباشید، چه سکوت کرده باشید یا هر رفتار دیگری غیر از داشتن قاطعیت و صداقت، معنی آن این است که به طرف مقابلتان نشان دادهاید که گرچه از رفتار او دل خوشی ندارید اما آن را تحمل خواهید کرد و از آن هم مهمتر اینکه اجازه میدهید از عواطف و احساسات شما سوء استفاده شود. پس اگر واقعا خواهان رفتاری صحیح و شایسته خود از دیگران هستید، نترسید! قاطعیت داشته باشید البته ابتدا ممکن است دیگران خیلی تعجب کنند و انتظار اینگونه رفتارها را از شما نداشته باشند. اما آنها هم کمکم متوجه میشوند که چگونه با شما رفتار کنند. درست رفتار کنید! اغلب ما بیشتر از اینکه تغییرات خود را در عمل و رفتارمان به دیگران نشان دهیم، ساعتها راجع به آن حرف میزنیم! صحبتهای طولانی روشی است که بسیاری از افراد از آن استفاده میکنند اما چه فایده! بهتر نیست به جای اینکه درباره تصمیمات خود حرف بزنید به آنها عمل کنید. در واقع ما با رفتار خودمان به دیگران آموزش میدهیم نه با گفتارمان! همه ما در مورد تصمیمات خود با دیگران خیلی حرف میزنیم؛ اما تا وقتی که یاد نگرفتهایم رفتار درستی داشته باشیم، همچنان دیگران به ما امرونهی خواهند کرد و رفتاری خلاف آنچه انتظار داریم، با ما خواهند داشت ولی فراموش نکنید که رفتاری که نشاندهنده عزم و اراده ماست، میتواند بیش از صدها کلمه و حرف مفید واقع شود. رفتار صحیح و قاطعانه، تنها چیزی است که میتوانید به وسیله آن به دیگران بفهمانید که نمیتوانند به شما زور بگویند. بارها پیش آمده که از فرزندتان خواستهاید کاری را انجام دهد ولی او هربار طفره رفته و بهانه آورده! اما اگر یکبار قاطعانه رفتار کنید و با عمل صحیح خود نشان دهید که دقیقا از او چه میخواهید، به اندازه صدها بار تذکر و دادن پندواندرز مفید واقع خواهد شد. انتظارات بیجا! اما یکی از غیرمنطقیترین انتظاراتی که بعضی افراد از طرف مقابل خود دارند، این است که خلاف خصوصیات خود عمل کنند. مثلا بسیاری افراد همیشه گله میکنند که چرا همسرشان ساکت و آرام است؛ "او اصولا آدم ساکت و آرامی است و چیزی که مرا واقعا عصبانی میکند، این است که زیاد با من حرف نمیزند و بیشتر مواقع در حال مطالعه و انجام کارهای شخصیاش است و... " ببینید، شما از یک شخص ساکت و آرام چه انتظاری دارید؟ اینکه سروصدا کند؟ اگر همسر شما اصولا آرام است، ناراحت شدن شما در شرایطی که میدانید این جزء اخلاقیات اوست، انتظاری بیهوده و فرسایشی است. در واقع، بدین ترتیب شما فقط خودتان را ناراحت میکنید که چرا او چنین خصوصیاتی دارد. او هم ترجیح میدهد طبق خواست خود و خصوصیاتش رفتار کند. بنابراین جز اینکه مشکلی دیگر بر مشکلات خود بیفزایید و هر بار که او ساکت است ناراحت بشوید و از او برنجید، کار دیگری از پیش نمیبرید. یا مثلا بعضی والدین از فرزندانشان گله دارند که چرا به جای تماشای تلویزیون به توپبازی علاقه ندارند!؟ "از اینکه میبینم تا این حد به ورزش کردن بیتوجه است عصبانی میشوم و... " چرا شما باید از کسی که هیچ علاقهای به توپبازی ندارد انتظار داشته باشید که به آن کار توجه نشان دهد. در این بین چه کسی مقصر است؟ کودک یا شخصی که مطابق اخلاق ذاتیاش عمل میکند یا شما که انتظار دارید از کودک بیعلاقه به ورزش، یک ورزشکار بسازید؟! مسلما این فهرست میتواند همچنان ادامه داشته باشد مهم این است که شما به جای آنکه به دیگران تعلیم دهید عادتهای بدشان که شما را ناراحت میکند کنار بگذارند، به آنها بفهمانید که اجازه نخواهید داد رفتارهای قابل پیشبینی آنان شما را ناراحت کند و مانعی سر راهتان قرار دهد. اگر دوستتان اصولا آدم بدقولی است و همیشه سرقرار دیر میرسد، این عاقلانه نیست که شما هر بار از دست او برنجید و بازهم با او قرار بگذارید و او بازهم بدقولی کند، یا اصلا با او قرار نگذارید یا قاطعانه به او بگویید که نمیتوانید بدقولیهای او را تحمل کنید و اگر دیر برسد، به هیچ وجه برای او صبر نمیکنید. به این ترتیب هم برای وقت خود ارزش قائل شده و هم به طرف مقابلتان اجازه دادهاید که تصمیم بگیرد میخواهد رفتارش را تغییر دهد یا ترجیح میدهد مانند قبل عمل کند. قاطعیت سودمند بسیاری از مردم تصور میکنند قاطع بودن به معنای اعمال برخورد تهاجمی و تند است اما اینگونه نیست. این کار به معنای این است که از حق خود در کمال شجاعت و اعتماد به نفس دفاع کنید و در برابر سوءاستفاده دیگران موضعگیری کنید. شما اگر بخواهید میتوانید هنر مخالفت کردن را بیاموزید. بدون آنکه فرد عصبانی و خشمگینی به نظر برسید میتوانید در موضع خود پافشاری کنید. بدون آنکه نامهربان و ناخوشایند به نظر برسید. اگر از دیگران انتظار دارید با شما طوری رفتار کنند که خودتان به آنها آموختهاید و در رفتار خود به آنها نشان دادهاید، باید بدانید این کار بدون داشتن قاطعیت، امکانپذیر نیست. شما میتوانید رفتار قاطعانهای داشته باشید و خیلی محکم و قاطع نظر خود را بیان کنید. مثلا برای اجتناب از بحثهایی که از آن لذت نمیبرید، بهتر است به طور کلی از شرکت در مباحثه خودداری کنید و خیلی قاطع بگویید که کارهای واجبتری دارید و حاضر نیستید وارد بحثی شوید که به موضوع آن علاقهای ندارید. اگر با شما بدرفتاری شده به این خاطر است که خودتان به دیگران یاد دادهاید تا با شما اینگونه رفتار کنند؛ نه اینکه آنها مایل به سوءاستفاده از شما بودهاند. اگر اینگونه فکر کنید که بدرفتاری دیگران با شما به خاطر رفتار خودتان است، به جای انتظار از دیگران از خودتان متوقع میشوید. در حقیقت تغییراتی که در یک فرد به وجود میآید، از همینطرز تفکر ناشی میشود. برای اینکه نگذارید دیگران از شما سوءاستفاده کنند، بعضی اصول اخلاقی مشخص را برای خود در نظر بگیرید و به جنبههای عملی آن توجه کنید و ببینید کدام یک از مسائل اطرافتان را نمیتوانید بپذیرید. توجه به این موارد نیز میتواند شما را در این راه کمک کند: - به خود قول دهید و بگویید که از این به بعد اجازه نمیدهم دیگران از من سوءاستفاده کنند و بیدلیل با هیچ کس بحث نمیکنم. - از حرف زدن درباره مشکلات خودم با کسی که علاقهای به شنیدن آن ندارد، خودداری میکنم. وقتی احساس کنم به حرفهایم علاقه و توجهی نشان داده نمیشود، حرف زدنم را متوقف میکنم. - از هیچکس دنبالهروی نمیکنم و خیلی قاطعانه و در عین حال مودبانه نظرم را بیان میکنم. این قواعد برای تغییر رفتار شما بسیار حائز اهمیت هستند. حتی اگر راهحلهای شما به تغییرات عملی نیاز داشته باشند، بازهم باید اجازه دهید تا دیگران از آنها باخبر شوند. مثلا دوست ندارید همیشه دوستتان را تا خانه همراهی کنید، پس بهتر است او در این زمینه از شما توقع نداشته باشد. ممکن است شما گاهی هیچ وقت اضافهای برای کسی نداشته باشید، پس بهتر است به دیگران بفهمانید که نمیتوانید همیشه آنها را همراهی کنید و در کنارشان باشید. سعی کنید تا جایی که ممکن است رفتار را جانشین گفتار کنید و به شدت نسبت به اینکه مورد سوءاستفاده قرار بگیرید، عکسالعمل نشان دهید. قطعا رفتار جدید شما دیگران را حیرتزده خواهد کرد. اگر در خانه شما، کسی مسئولیت خود را درست انجام نمیدهد و شما هم با وجود هزاران گله و شکایت، هربار خودتان وظایف او را برعهده میگیرید، فراموش نکنید که خود شما باعث شدهاید طرف مقابل اینگونه رفتار کند. اما بهتر است به او بفهمانید و یادآوری کنید که دیگر کارهای او را برعهده نخواهید گرفت. از بهکار بردن کلمات و عبارات گلایهآمیز خودداری کنید و به خاطر رفتار نادرست خود دیگران را سرزنش نکنید. هیچگاه منتظر بهتر شدن شرایط نمانید. اگر انتظار دارید مردم سوءاستفاده از شما را متوقف کنند، باید برای همیشه منتظر بمانید. شما خودتان باید اقدام کنید، نه اینکه منتظر شوید تا گذشت زمان نوع برخورد دیگران را با شما تغییر دهد. به خودتان قول بدهید در برخورد با افراد زورگو و سوءاستفادهکننده، شجاعت داشته باشید و با قاطعیت عمل کنید و همیشه متوجه نتایج مثبت آن باشید. شک نکنید که داشتن قاطعیت قطعا کارساز خواهد بود و دیگران نیز از آن استقبال میکنند. جملات و عبارتی را که باعث شود دیگران به خود اجازه دهند تا به شما ظلم یا سوءاستفاده کنند، کنار بگذارید و هیچ گاه نگویید: "من که آدم مهمی نیستم "، "اصلا از مسائل حقوقی سردرنمیآورم "، "هیچوقت نمیتوانم به تنهایی از انجام کارهایم برآیم "، "کسی حال من را نمیپرسد " و... هیچگاه به اجبار کاری را انجام ندهید و اگر واقعا نمیخواهید به دیگران کمک کنید، خود را ملزم به انجام آن نکنید. به دیگران بفهمانید حق دارید از وقت خود برای لذت بردن از کارهای مورد علاقه خودتان استفاده کنید و اجازه ندهید آنها باعث شوند به خاطر قاطعیتی که نشان میدهید، خودتان را مقصر بدانید و دائم خود را سرزنش کنید. با خود تمرین کنید که زود عصبانی نشوید. اگر هنگام عصبانیت، کنترل خود را از دست میدهید یا طوری رفتار میکنید که بعدا پشیمان میشوید، بهتر است برخود مسلط باشید. کودکان معمولا تبحر زیادی در عصبانی کردن والدینشان دارند. به آنها اجازه ندهید به این کار خود ادامه دهند و دائم شما را عصبانی کنند، زیرا بدین ترتیب آنها به راحتی خود را مسلط بر شرایط میدانند. اگر به جای آنکه عصبانی شوید، مصمم باقی بمانید و بر اعصاب خود مسلط شوید، تنها در آن صورت است که دیگران نمیتوانند شما را از پا درآورند. هنگامی که بتوانید خشم خود را کنترل کنید، دیگران هم رفتار اشتباه خود را متوقف میکنند. خلاقیت داشته باشید! شما میتوانید در هر زمینهای خلاقیت داشته باشید و با وجود تمام راههایی که پیشنهاد میشود، خودتان راه دیگری را پیدا کنید. اگر معتقد باشید برای انجام هر کاری تنها یک راه وجود دارد و باید فقط از روش خاصی پیروی کنید، خلاقیت و ابتکار خود را ازدست خواهید داد و اگر فکر میکنید که برای انجام کارهایتان باید تنها از یک روش استفاده کنید وقتی شرایط تغییر کند یا رفتارهای دیگری جایگزین آن شود احساس میکنید، شکست خوردهاید. اما اگر دید خود را وسعت دهید و از روشهای مختلفی برای رسیدن به یک هدف استفاده کنید، هیچ گاه خود را ناتوان احساس نمیکنید. داشتن انعطاف و استفاده از روشهای مختلف به مغز فرصت خواهد داد که بیشتر رشد کند و تقویت شود. بنابراین بهتر است خود و دیگران را تشویق کنید نسبت به انجام کارها از روشهای مختلف استفاده کنند و انعطافپذیر باشند. شاید مهمترین کلید داشتن قاطعیت و استواری این باشد که کار خود را بدون ناامیدی یا هر نوع احساسات منفی و مخرب که باعث از دست دادن صبر و استقامتتان میشود، ادامه دهید. در واقع در مواجهه با مشکلات، با استفاده از خلاقیت میتوانید به اهدافتان دست یابید؛ بدون آنکه خود را ناچار بدانید از روشهای فرد دیگری پیروی کنید. فراموش نکنید شما نتیجه همان چیزی هستید که در هر لحظه از زندگی خود انتخاب میکنید. شما میتوانید با تغییر نگرش و طرز فکر خود، مبتکرانه و خلاقانه انتخاب کنید و با هوشیاری برای رفع گرفتاریها تصمیم بگیرید. بدین ترتیب طولی نمیکشد که از بهبود شرایط زندگیتان احساس رضایت میکنید اما اگر نخواهید شرایط موجود و نامناسب خود را تغییر دهید، محکوم به تحمل همان شرایط خواهید بود. نویسنده : یکتا فراهانی
خطشناسی (گرافولوژی) عبارت است از مطالعه و تحلیل دستخط یک نفر به منظور گردآوری اطلاعات درباره ویژگیهای مختلف شخصیتی او. بیشتر دانشمندان، خطشناسی را به عنوان یک «شبه علم» محسوب میدارند. امّا تحلیل دستخط برای تشخیص صحت امضاء در مستندات مختلف به عنوان یک شناسه قانونی به کار میرود. عبارت خطشناسی همچنین به بررسی علمی دستخط برای تشخیص جعلی بودن یا نبودن اطلاق میگردد و شهادت متخصصان خطشناسی در این مورد در دادگاهها پذیرفته میشود. ترجمه: کلینیک الکترونیکی روانیار
روشبرایافزایشمهارتزبانبدن
افزایشمهارتزبانبدنشمامیتواندتفاوتچشمگیریدرمهارتهایمردمی،جذابیتوخلقوخویکلیشما بوجودآورد. درموردچگونگیبکارگیریزبانبدنتانراهکارخاصیوجودندارد. آنچهکهشماانجاممیدهیدممکناستبهتعداد زیادیروشموردتفسیرواقعشود. درعینحالیکهبهمحیطومخاطبشمانیزبستگیدارد. احتمالاشمازمانیکهبارئیستاندرحالصحبتکردنهستیددرمقایسهباوقتیکهبافردموردعلاقهتان صحبت میکنیدقصدداریدکهاززبانبدنتانبهطرزمتفاوتیاستفادهکنید. روشهایزیر،تعدادیازتفسیراترایجاززبانبدنواغلبروشهایتاثیرگذارتراستجهتارتباطبرقرارکردنبا جسمشما. درابتدابرایتغییرزبانبدنبایدنسبتبهآنهوشیارباشید. بهطرزنشستن،ایستادنوچگونگیبکارگیریدستها و پاهایتاوآنچهکهدرحینمکالمهبافردیانجاممیدهیددقتداشتهباشید. ممکناستنیازبهتمریندربرابرآینهداشتهباشیدکهشایددروهلهاولاینکاربهنظراحمقانهبیایدولیکسی شما رانخواهددید. تمرینفوقبهشمابازخوردمناسبیدرمورداینکهچگونهدرمقابلدیگراشخاصبهنظر میرسید، خواهد داد. همچنینبهشمااینامکانرامیدهدتاکمیقبلازرفتنبهدنیایبیرونتمرینیداشته باشید. روشدیگرایناستکهچشمانتانراببندیدوچگونگیایستادنونشستنراتصورکنیدتاحساطمینان،صراحت، تمدداعصابیاهرآنچهکهشمابرایگفتگوبهآننیازمندیددرشمابوجودآید. همانندهمانمدل (کهدرذهنخود ساختهاید) خودتانرادرحالحرکتمشاهدهکردهوسپسدرمحیطبیرونآنرااجراکنید. همچنینشایدبخواهیددوستان،ستارگانسینمایادیگرافرادی راکهفکرمیکنیداززبانبدنمناسبیاستفاده میکنند، مشاهدهکنید. آنچهراکهآنهاانجاممیدهندوشمابکارنمیبرید،ببینید. ازافرادمختلفآنچهراکه می پسندید،کسبکنیدوبرایبکارگیریآنچهکهازآنانآموختهایدتلاشکنید. تعدادیازاینحالتهاممکناستطوریبهنظربرسدکهانگارشماآنهاراتظاهرمیکنید. تظاهرکنیدتازمانی کهبتوانیدآنهارابهدستبیاورید. اینروشمناسبیبراییادگرفتنمهارتهایجدیداستوبهخاطرداشته باشید کهاحساساتنیزدرپسآنعملمیکنند. اگرکمیبیشترلبخندبزنیداحساسشادیبیشتریخواهیدکرد. درصورتیکهصافبنشینیدطبعااحساسانرژی و ابهتبیشتریخواهیدنمودواگرحرکاتتانراآهستهترکنیداحساسآرامشبیشتریبهشمادستخواهدداد. درحقیقتاحساساتشماباعثتقویتعاداتجدیدتانخواهدشدواحساساتدورپراکندهمیشود. معمولادر ابتداممکناستدربکارگیریزبانبدنتانمبالغهکنید. شایددرهنگامنشستننپاهایتانبهطرزخندهداری دوراز همباشدیادرتماملحظاتیکموقعیتدشوارصافبنشینید. مهمنیست. مردمآنقدرهاکهفکرمیکنیدشما را نگاهنمیکنند. آنهانگرانمسایلشخصیخودشانهستند. 1. پاهاودستانتانرابهحالتضربدریقرارندهید: احتمالاشنیدهایدکهنبایستدستبهسینهبایستیدچراکهممکناستازشماظاهریتدافعییامحافظهکار ارائه دهد. اینمسالهدرموردپاهایتاننیزصدقمیکندپسپاهاودستهایتانرابازترقراردهید. 2. ارتباطچشمیداشتهباشیداماخیرهنشوید: درمیانافرادیکهمخاطبشماهستندباهمهآنهاارتباطچشمیداشتهباشیدتارابطهبهتریرابوجودآوردهو متوجه شویدکهایاآنهابهصحبتهایشماگوشمیدهندیانه؟البتهبرقرارکردنبیشازحدتماسچشمی ممکناست باعثناراحتیافرادشود. همانطورکهرابطهایفاقدآنمیتواندظاهرشمارانامطمئنجلوهدهد. اگر بهایننوع ارتباطعادتنکردهایدممکناستکهدرابتدادرشماایجادترسکردهومشکلبهنظربیایداماباادامه دادنآندیر یازودبهاینروشعادتخواهیدکرد. 3. ازبوجودآوردنمقداریفضانهراسید. مقداریفضادادنبهمخاطبنشانهاعتمادبهنفسشماستونشانگرایناستکهشمافردراحتیهستید. به طور مثالهنگامایستادنیانسشتنپاهایتانراکمیبافاصلهقراردهید. 4. عضلاتشانهتانراشلکنید: هنگامیکههیجانزدههستیدراهمناسبایناستکهشانههایتانراازحالتانقباضرهاکنید. ممکناستکه کمی بهسمتجلووبالاتکانبخورند. سعیکنیدکهراحتباشیدوبامقداریحرکتشانهها،عضلاتآنهاراشل کردهو سپسبهآرامیآنهارابهحالتاولیهبرگردانید. 5. هنگامیکهدیگرانمشغولصحبتهستند،سرتانرابهنشانهتاییدتکاندهید: هرچنددقیقهیکبارسرتانرابهنشانهتاییدحرکتدادهتانشاندهیدکهبهسخنانطرفمقابلگوشمیدهید. اما مواظبباشیدکهدرانجامآنزیادهروینکنید. 6. خمنشوید،صافبنشینید: امادریکحالتآرام،نهبهصورتهیجانزده. 7. کمیبهسمتجلومتمایلشوید،البتهنهخیلیزیاد: اگرقصدداریدکهعلاقمندیتانرابهسخنانطرفمقابلنشاندهید،بهطرفاوکمیمتمایلشوید. درصورتیکه میخواهیدنشاندهیدکهدارایاعتمادبهنفسبودهوآرامشداریدکمیبهسمتعقبمتمایلشوید. توجه داشته باشیدکهبیشازحدبهجلوخمنشویدچراکهممکناستشمارامایوسونیازمندبرایجلبنظردیگران نشاندهد. همینطورمتمایلشدنبهعقببیشازاندازهممکناستازشماظاهریمغروروسردجلوهدهد. 8. لبخندبزنید شادباشیدوخیلیخودتانراجدینگیرید. کمیآرامباشیدوهنگامیکهفردیمطلبخندهداریبیانمیکند لبخند بزنید. اگرشماشخصمثبتاندیشیبهنظربرسیدمردمبرایشنیدنصحبتهایشماتمایلزیادینشان خواهندداد. درعینحالاولیننفرینباشیدکهبهلطیفههایخودتانمیخندیدکهممکناستشمارادستپاچه یانیازمندجلوه دهد. هنگامیکهبهشخصیمعرفیمیشویدلبخندیهمبرلبداشتهباشید. امانهآنطورکه لبخندرویصورت شماتصنعیباشد. اینباعثمیشودکهازشماظاهریریاکارانهبسازد. 9. به به صورتتاندستنزنید: اینحالتممکناستموجبشودکهدستپاچهبهنظربرسیدوبرایمخاطبانتانایجادحواسپرتیمیکند. 10. سرتانرابالانگهدارید: چشمانتانرابهزمینندوزید. اینحالتباعثمیشودکهشمانامطمئنیاکمیناکامجلوهکنید. سرخودرابه سمت بالاوصافقراردادهوچشمهایتانرادرمقابلافقنکهدارید. 11. حرکاتتانراکمیآرامترکنید: ایننکتهبهچنددلیلحائزاهمیتاست. آهستهترراهرفتننهتنهاموجبمیشودشماآرامترومطمئنتربهنظر برسید،کهباعثآنخواهدشداحساستنشکمترینیزداشتهباشید. اگرفردیشمارامخاطبقرارداد،گردنتان رابه طورناگهانیبهسمتاوبرنگردانید. درعوضباحرکتیآهستهترگردنتانرابهسمتاوحرکتدهید. 12. بیقرارینکنید: ازحرکاتیکهنشانهبیقراریشماهستندیاتیکهایعصبیتاننظیرتکاندادنپاهایاباسرعتضربهزدن انگشتان دستبهمیزبپرهیزید،بهترتیبآنهاراکنارگذاشتهیابهنوعیشکلآنراتغییردهید. اینباعثمی شودهنگامی کهشماقصدداریدمطلبیرابهشخصیبرسانیدعصبیوبیقرارجلوهکنید. درتمامموقعیتها حرکاتتانراازبی نظمیرهاکنید. سعیکنیدآرامباشیدوحرکاتتانراکندترکردهوبررویآنهاتمرکزکنید. 13. ازدستانتانبااطمینانبیشتریاستفادهکنید: بجایحرکتهایعصبیتوسطدستانتانیادستکشیدنرویصورتتان،ازآنهابرایبوجودآوردنارتباطباآنچهکه قصدبیانآنراداریداستفادهکنید. دستانتانراجهتشرحموضوعییابیاناهمیتنکتهایکهتلاشمیکنیدتا آن راارائهدهیدبکارببرید. اماتوجهبهایننکتهضروریاستکهاستفادهبیشازحدازدستهاممکناستباعث حواسپرتیشود. همچینینطوریدستهاراحرکتندهیدکهغیرقابلکنترلبهنظربرسد. 14. بهفاصلهخیلینزدیکنایستید: یکیازمواردیکهآموختهایمایناستکههنگامیکهشخصیبایکگویندهبافاصلهکممواجهمیشود، احساس خوشایندیندارد . اجازهدهیدکهافرادحریمخصوصیشانراداشتهباشند . بهحریمشخصیدیگران واردنشوید. 15. انعکاس اغلبهنگامیکهشماروابطخوبیبایکفردداریدوهردویشماداراییکوابستگیبهیکدیگرهستید،ناخودآگاه شروعبهانعکاسرفتارهاییکدیگرمیکنید. بدینمعنیکهشماکمیاززبانبدنشخصمقابلتانراعیناتکرار می کنید. اگرآنفردبهسمتجلومتمایلشودشمانیزاحتمالابهجلوخممیشوید. درصورتیکهاودستهایش راروی پاهایشقراردهدممکناستشمامشابهاورفتارکنید. دقتداشتهباشیدکهفوراعکسالعملنشان ندهیدوهر تغییریکهدرزبانبدناوبوجودآمدرامنعکسنکنید. بهاینترتیبحسنزدیکیبوجودخواهدآمد. 16. نگرشمثبتداشتهباشید: آخریننکتهازحیثترتیب،ایناستکهدیدگاهیراحت،بازومثبتداشتهباشید. آنچهشمااحساسمیکنیدبر روی زبانبدنتانجاریمیشودومیتواندباعثتفاوتعمدهایشود. شماقادرخواهیدبودکهزبانبدنتانرا تغییردهیداماایننیزهمانندتمامیعادتهایجدیدزمانبراست. خصوصا اگرشماروزهایزیادیرابهنگاهکردن بهسمتپایینصرفکردهبودیدممکناستمواردینظیربالانگهداشتن سرتانزمانزیادیببردتاصحیحشود. در ضمناگریکبارهبرایتغییردادنبسیاریازمواردتلاشکنیدممکناست گیجکنندهوطاقتفرسابشود. یکیدونمونهازاینروشهایزبانبدنراانتخابکردهوهرروزبهمدت 3 تا 4 هفتهبررویتمرینکنید. ازآنبه بعدآنمواردمیبایستدرعاداتجدیدشماومواردیکهشماحتیبدونفکرکردنقادربهانجامآنهستیدایجاد شود. درغیراینصورتتازمانیکهآنهاجزییازعاداتشماشوند،بهتمرینادامهدهید. سپسدومورددیگرکهعلاقه داریدتاتغییرشاندهیدراانتخابکردهوبررویآنهاتمرینکنید. نویسنده : هنریکادبرگ مترجم:الهام ساداتمیریانی منبع www.positivityblog.com : - سوال پرسیدن را در کودک تقویت کنید: لازم نیست به هر سوال فرزندتان پاسخ دهید، در عوض از آنها بپرسید که چگونه فکر می کنند . پرسیدن سوال باعث بوجود آمدن مکالمه بین شما و کودک می شود. 2- انتقاد نکنید: انتقاد باعث کم شدن اعتماد به نفس می شود. هنگامی که کودکان مورد انتقاد قرار می گیرند، احساس شکست کرده و فکر می کنند که والدین خود را ناامید کرده اند. روش های متناوبی برای حل کردن مشکلات پیدا کنید. زمانی که کودک احساس کند که والدینش پشتیبان او نیستند ممکن است ارتباط خود را با آنها کمرنگ کند. 3- به عقاید کودک احترام بگذارید: زمانی می رسد که احساس می کنید فرزندتان همراه شما نیست. علیرغم اینکه احترام گذاشتن به عقاید کودکان گاهی مشکل به نظر می رسد یک روش مناسب و خوب آن است که به فرزندتان اجازه بیان نظرات شخصی اش را بدهید. کودکانی که اعتماد به نفس لازم را در بیان عقاید خود دارند احتمال کمتری در منحرف شدن به سمت بزهکاری و یا تسلیم شدن در برابر تاثیرات همسالان خود دارند. 4- به کودک خود تنوع پذیری را بیاموزید: کودک خود را تشویق کنید تا در مورد فرهنگ ها و رسوم مختلف مطلب بیاموزد. کودکی که دارای تربیت خوب است می تواند ارزش های دیگران را درک کرده و به آنها احترام بگذارد. 5- به کودک بیاموزید که مرزهای شخصی خود را بشناسد: کودکان نیازمند آن هستند که حریم شخصی خود را داشته باشند تابتوانند به حریم شخصی دیگران نیز احترام بگذارند. به فرزند خود کمک کنید تا مرزهای شخصی شان را بنا کنند و اصرار بورزید تا آنها با همسالان خود اجرا کنند. 6- یک محیط مناسب برای آنها مهیا کنید: کودکان در محیط های که می دانند که مورد عشق و احترام واقع می شوند، پیشرفت می کنند. هر روز به آنها یادآوری کنید که آنها را دوست دارید و حمایتشان می کنید.
7- فرآیند تفکر کودکتان را درک کنید: جهت حمایت کودکتان در محیط مدرسه، باید به روش های آموزشی فرزندتان آگاه باشید. آیا او خلاق است؟ آیا منطقی است؟ آیا استعداد موسیقی دارد؟ درون گرا یا برون گرا است؟ 8- اجازه دهید که برای خودشان فکر کنند: اندیشیدن مستقل را تشویق کنید. به کودک خود در مواردی که به آنها اختصاص دارد اجازه تصمیم گیری بدهید. بهتر است برای تصمیم گیری آنها فرصت و فضای کافی را بدهید اما زمانی که طرح های آنها نتیجه مناسبی نمی دهد در کنار آنها باشید. 9- به آنها مهارت های مدیریت استرس را آموزش دهید: کمک کنید که فرزندتان با استرس خود کنار بیاید. تلاش نکنید تا با دادن دستور و یا توقعات بیجا و غیرمعمول در استرس آنها مشارکت کنید. 10- به کودک خود بیاموزید که به غرایز خود اعتماد کنند: به منظور موفقیت کودکان در زندگی آنها باید بیاموزند که چطور به تصمیمات خود اعتماد کنند. فرزند شما می بایست در اعتماد کردن به احساسات و غرایزش اعتماد به نفس کافی داشته باشد. کودکانی که خود را باور دارند کمتر مستعد این هستند که رفتار های ناسالم از خود بروز دهند.
اسراری که امضای شما در مورد شخصیتتان بیان می کند:
امضا همانند تصویری از شخصیت شما است. آیا می دانید زمانی که نام خودتان را در مراودات شغلی یا شخصی امضا می کنید ناخودآگاه اسرار بیشتری را در مقایسه با زمانی که قصد انجام آن کار را دارید فاش می کنید. روشی که شما حروف را کوچک یا بزرگ، کمرنگ یا پررنگ، خمیده یا زاویه دار می نویسید بینش وسیعی را در مورد شخصیت یا افکار درونی شما ارائه می دهد. نوشتن، رموز زیادی را در مورد خلق و خو و طبیعت شما آشکار می کند. طرز امضاکردن شما به میزان قابل توجهی بیانگر ویژگی های شخصیتی شما می باشد. امضا تصویری است که صاحب آن قصد دارد آن را به دنیای بیرون نشان دهد و همانند کارت ویزیت یک فرد عمل می کند و نیز ابزاری است جهت بیان اینکه صاحب امضا تمایل دارد تا دنیا او را ببیند. ویژگی های شخصیتی همانند صداقت، توانایی های ارتباطی، خلاقیت، استواری هیجانی و خودشناسی همگی به سادگی می توانند توسط تحلیل یک امضا مورد بررسی قرار گیرند. مهارتهای اجتماعی، کمرویی و میزان اعتماد به نفس و توانایی هدف گذاری در زندگی می تواند توسط روشی که شما حروف را در هنگام امضا کردن می نویسید ، شناسایی شود. بررسی امضا بر مبنای 7 مولفه است: 1- اندازه امضا 2- شیب امضا (میزان انحراف حروف در امضا) 3- بکارگیری نام و نام خانوادگی و هم چنین اندازه نوشتن آنها 4- خط کشیدن در زیر امضا 5- اندازه اولین حرف در امضا 6- قوس ها و یا خط های وارونه 7- به کار گیری نقطه در امضا
در اینجا به متداولترین پرسش ها در مورد بررسی امضا پاسخ داده شده است: زمانیکه امضا خوانا نیست، چه مفهومی دارد؟ امضای ناخوانا به این معنی است که افراد در هنگام خواندن آن با مشکل مواجه می شوند. امضا ناخوانا بیانگر این است که صاحب آن قصد دارد دیده شود اما ترجیح می دهد که شناخته نشده و یا مورد توجه خاص قرار نگیرد. و یا اینکه فرد قصد دارد مسایل را خصوصی نگه دارد و هویت اصلی خودش را ناشناخته باقی گذارد. همچنین امضا ناخوانا می تواند به این معنی باشد که صاحب امضا در عجله بوده است. فردی که روزی چندین بار مجبور به امضا کردن است اغلب این کار را با عجله انجام می دهد و به خوانابودن امضا اهمیت نمی دهد. معنای خط کشیدن زیر امضا چیست؟ یک خط ساده و صاف در زیر امضا نشان گر این است که صاحب امضا دارای اتکا به نفس بوده و به پیروی از قوانین و سنت ها باور دارد. زمانی که خط زیر امضا بسیار شاخص و اندکی هم خمیده باشد بیانگر این نکته است که نویسنده علاقمند به جلب توجه از سوی دیگران است. و عموما رفتاری برای جذب کردن توجهات نشان می دهد. خط زیگزاگی در زیر امضا بیانگر تردید داشتن رفتار صاحب امضا می باشد. هرچه خط زیگزاگی بلندتر باشد تردید نویسنده را در مورد تواناییهای خودش بیشتر نشان می دهد. عقب یا جلو رفتن خطوط زیگزاگی در زیر امضا اشاره به این دارد که صاحب امضا افکار مغشوشی بر حسب اینکه "بله، می توانم" یا "شاید نتوانم" را در ذهن دارد. خطوط مواج یا اشکال لبخندگونه در زیر امضا اشاره صریحی بر رفتار شوخ طبعانه فرد دارد. زمانی که امضا با دست خط معمول مقایسه می شود بسیار متفاوت است، این به چه معناست؟ این زمانی اتفاق می افتد که نویسنده علاقه ای برای فاش کردن همه امور در مورد خودش ندارد. زمانی که امضا همانند بقیه نوشته های نویسنده نیست به این معنا است که نویسنده قصد دارد بعضی از جنبه های شخصیت خود را پنهان کند. و در نتیجه یک هویت جدید را توسط یک امضا که به کلی متفاوت است خلق می نماید. اندازه امضا نشانگر چه چیزی است؟ اساسا اندازه امضا بر تمایل نویسنده در مورد توجه قرارگرفتن اشاره دارد. اگر امضا در مقایسه با نوشته بسیار بزرگ باشد نشان دهنده آن است که فرد به مورد توجه قرار گرفتن علاقه دارد. امضا بزرگ و پررنگ به معنای این است که: "به من توجه کنید" امضا در اندازه متوسط تمایل نویسنده به تناسب داشتن را نشان می دهد و در آخر امضا در اندازه کوچکتر بیانگر این است که فرد علاقه کمتری به جلب توجه دیگران دارد و یا اساسا علاقه ای به مورد توجه قرار گرفتن ندارد. حال شما با چندین فن برای تحلیل یک امضا آشنا شدید. پس برای تحلیل امضای دوستان آشنایان و یا همکارانتان منتظر چه چیزی هستید؟ کافی است یک قلم و کاغذ در اختیار آنها قرار دهید و امضای آنها را بگیرید. وقت آن است که استعداد خود را در این زمینه نشان دهید.
|